پيام
+
همسر پادشاه
د?وانه ا? را د?د ، که با کودکان باز? م?کرد و با انگشت
بر زم?ن خط م?کش?د .
پرس?د : چه م?کن?؟
گفت : خانه م?سازم
پرس?د : ا?ن خانه را م?فروش?؟
گفت : م?فروشم .
پرس?د : ق?مت آن چقدر است؟
د?وانه مبلغ? را گفت !
همسر پادشاه فرمان داد که آن مبلغ را به او بدهند ، د?وانه
پول را گرفت و م?ان فق?ران قسمت کرد .
هنگام شب پادشاه در خواب د?د که وارد بهشت
شده، به خانها? رس?د
خواست داخل شود اما او را راه
عاشقانه آرزوهاي من
94/11/19
2-گوناگون
ندادند و گفتند :
ا?ن خانه برا? همسر توست !!..
روز بعد پادشاه ماجرا را از همسرش پرس?د ؛
همسرش قصه? آن د?وانه را تعر?ف کرد !
پادشاه نزد د?وانه رفت و او را د?د که با کودکان باز?
م?کند و خانه م?سازد .
گفت : ا?ن خانه را م?فروش?؟
د?وانه گفت : م?فروشم .
پادشاه پرس?د :
بها?ش چه مقدار است؟
د?وانه مبلغ? گفت که در جهان نبود !
پادشاه گفت : به همسرم به ق?مت ناچ?ز? فروختها? !
د?وانه خند?د و گفت : همسرت ناد?ده
2-گوناگون
خر?د و تو
د?ده م?خر? !!!
م?ان ا?ن دو، فرق بس?ار است !!!...
ارزش کارها? خوب به ا?ن است که برا? رضا? خدا باشد نه
برا? معامله با خدا..