سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حلول ماه مهر
ماه اتمام خوابهای رویایی
شب بیداری های طولانی
بخور بخواب و بیکاری
گشت و گزار و عیاشی
بر شما خجستگان عزیزتر از جان ، تبریک و تسلیت باد …
.
.
یادش بخیر ، پشت دفترای قدمیم مدرسه ؛ آدمک چارخونه روی تخته سایه :
“تعلیم و تعلم عبادت است”
.
.
ماه مهر از آنچه در تقویم می بینید به شما نزدیک تر است !
چقدر زود دیر میشود …
.
.
یادش بخیر ؛ در به در دنبال یکی میگشتیم دفترامونو جلد کنه !!!
.
.
دقت کردین ؟؟؟
چند ساله که توی این ایام وقتی به یه بچه مدرسه ای میگی “وااااااااااااااااااااای دوباره باید بری مدرسه” اصلا انگار نه انگار ، کارشون از دایورت و بلوتوث و وای فای هم گذشته …
نمیدونم توی این قضیه دانشمندان دست داشتن یا نه ؟!؟!؟!
.
.
چشماتونو ببندید و اون لحظه ای رو به خاطر بیارید که آخرین امتحان رو تموم کردید و برگه رو دادید به مراقب و با یه حس خَلاصی دارید میاید سمت خونه و واسه تابستون نقشه میکشید و هزارتا رویا …
هووووووووووی عمو کجایی ؟ جلوی پاتو نگاه کن ؛ فردا باید بری مدرسه …
.
.
چه حس خوبی بود وقتی میرسیدیم به درسهای آخر کتاب …

.
.
عاغا کصافط اینطوری نوشته میشه “کثافت”
گفتم یادآوری کنم بچه هایی که میرن مدرسه غلط املایی هاشونو گردن ما نندازن !!!
راستی عاغا هم آقا نوشته میشه !
.
.
بابا غصه نداره تا چشم به هم بزنی تموم میشه …
“زمزمه های پدر و مادر در عصر 31 شهریور”
.
.
تقدیم به متولدین 73 به بعد :
اول مهر ماه شنبس …
غروب جمعه ی 31شهریور …
صدای اذانم میاد !
فرداش باید بری مدرسه بعد 3 ماه …
تصورِشم عذاب آوره ؛ وای داره گریم میگیره ، دستمال کاغذی برسون …
.
.
سوال : یکشنبه میایی دانشگاه یا سه شنبه ؟
پاسخ صحیح : بعد از حذف و اضافه …
.
.
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده که وقتی تنها یه گوشه حیاط مدرسه وایستادی ، یه نفر میومد و بهت میگفت : با من دوست میشی ؟؟؟
.
.
شما یادتون نمیاد ، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی ، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد …
.
.
شما یادتون نمیاد ، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم بعد عرق میکرد ، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند ، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت ، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده !
.
.
شما یادتون نمیاد ، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه …
احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم ، دلتون بسوزه !
.
.
شما یادتون نمیاد ، سر صف پاهامونو 180 درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم !
.
.
یکی از ترسناک ترین جملات دوران مدرسه :
یه برگه از کیفتون بیارید بیرون !
.
.
تفاوت دو جنس رو از اینجا بفهمید که دخترا دو ماه قبل از سال تحصیلی جدید لوازم تحریرشون آمادس ولی پسرا سه هفته بعد از شروع مهر تازه یادشون میاد حتی کتاباشونو نگرفتن …
.
.
یادش بخیر تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم ، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند ، اونکه وارد میشد هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد ، محکمتر رو میز میکوبیدیم …
.
.
یادش بخیر دبستان که بودیم هرچی میپرسیدن و میموندیم توش ، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !
.
.
یادش بخیر صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو …
.
.
یادش بخیر تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد ، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم …
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه !
.
.
یادش بخیر خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم …
.
.
یادتون میاد ؟؟؟
نوک مداد قرمزای سوسمار نشانو که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد …
.
.
تو مدرسه آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن …
.
.
وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم ، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم …
.
.
یادش بخیر حس بعد از آخرین امتحان سال و شروع تابستون و یادش بخیر عصر 31 شهریور و همه خاطره هایی که جلوی چشامون بود …
.
.
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من میفته …
.
.
خودکارهای چهاررنگی هم بود که باس دکمه‌ش رو فشار میدادی تا نوک دلخواهت بیاد بیرون ، اونوخت قرمزش صورتی بود و آبیش بنفش !
تفریح من این بود که تهش رو میکردم تو دهنم با دندون دکمه هاشو فشار می‌دادم ، بعد حواسم نبود دکمه ش فنریه و لبم میرفت لای دکمه ش !!!
.
.
یادمه یکی از پر استرس ترین لحظات دوران ابتدایی وقتی بود که دیکته تموم میشد و مبصر دفترا رو جم میکرد میذاشت رو میز معلم ؛ هی حواسمون به دفترمون بود ببینیم کی نوبت صحیح کردن دیکته ما میشه ، نوبتمون که میشد همش چشممون به خودکار معلم بود ببینیم غلط داریم یا نه … قلبمونم تند تند میزد !!!
.
.
شما یادتون نمیاد اوج احتراممون به یه درس این بود که دفتر صد برگ واسش انتخاب می کردیم !
.
.
شما یادتون نمیاد اون روزهایی که هوا برفی و بارونی بود ناظم مدرسه میگف امروز صف نیست مستقیم برید سر کلاس ما هم خر کیف میشدیم میرفتم کلاس !
.
.
یادمه همیشه واسه اینکه زود برم تو کوچه بازی کنم ، مشقامو چند خط در میون رد میکردم تا زودتر تموم شه …
.
.
خودکارتو گم کنی = خودکار نداری
خودکار نداشته باشی= جزوه نداری
جزوه نداشته باشی = درس نمی خونی
درس نخونی = پاس نمیشی
پاس نشی = مدرک نمی گیری
مدرک نگیری = کار گیرت نمیاد
کار نداشته باشی = پول نداری
پول نداشته باشی = غذا نداری
غذا نداشته باش= لاغر مردنی میشی
لاغر مردنی بشی = زشت میشی
زشت بشی = عاشقت نمیشن
عاشقت نشن = ازدواج نمیکنی
ازدواج نکنی = بچه نداری
بچه نداشته باشی = تنهایی
تنها باشی = افسرده میشی
افسرده بشی = مریض میشی
مریض بشی = میمیری
پس حواست باشه خودکارتو گم نکن وگرنه میمیری …
.
.
خارج از مدرسه (کافه)
تقلب (چشمهایم برای تو)
روز امتحان (روز واقعه)
زنگ زیست (معنی عشق)
کیف مدرسه (محموله)
اولین کسی که معلم از او میپرسد (قربانی)
نگاه دانش آموز به معلم (میخواهم زنده بمانم)
معلمان مدرسه (جنگجویان کوهستان)
زنگ تفریح (حمله به توالت)
مدیر مدرسه (پدر سالار)
پنج شنبه (خانه دوست کجاست)
جلسه معلمان (نقشه قتل دانش آموز)
میز آخر (بهشت پنهان)
پای تخته (قتلگاه)
ورود مدیر مدرسه (تشریفات نظامی)
کارنامه های تجدیدی (سالهای دور از خانه)
تعطیلات مدرسه (روزهای خوشبختی)
نمره 20 (آرزوی محال)
گرفتن تقلب از دست دانش آموز (بازی دیگر تمام است)
امتحان شهریور (شانس زندگی)
فضول کلاس (کارآگاه ویژه)
معلم در خواب دانش آموز (شبهی در تاریکی)
بردن کارنامه به خانه(نبودن سر بر تن)
شب إمتحان (وصیت نامه)
قبولی شهریور (بازگشت به خانه)
تقلب کردن (بی تو هرگز)
زنگ کلاس (دیدار ارواح)
مدرسه (چوبه دار)
زنگ ورزش (امید دانش آموز)
.
.
زمانی که داداشم میرفت مدرسه ، شبها با جوراب و شلوار لی میخوابید که صبح 5 دقیقه دیرتر بیدار بشه …
.
.
یادش بخیر یه زمانی تو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که :
تو اجازه بگیر برو بیرون منم 2دقیقه دیگه میام !
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو …
من که حلالشون نمی کنم !
.
.
هفت ساله بودم ؛ یک روز قبل از رفتن به مدرسه پدرم مرا به کناری کشید و گفت باید لباس مناسبی برای مدرسه داشته باشم …
تا آن زمان من فقط یک پارچه ی بزرگ پتو مانند می پوشیدم که دور یکی از شانه ها پیچیده میشد و در کمرم سنجاق میشد …
پدرم یکی از شلوارهای خودش را برداشت ، تا زانو قیچی کرد و به من گفت آن را بپوشم ؛ قد شلوار کاملا اندازه بود اما کمرش بیش از اندازه بزرگ بود ، پدرم با طنابی برایم کمربند درست کرد …
باید قیافه ی خنده داری پیدا کرده باشم اما هیچگاه کت و شلواری نداشته ام که از پوشیدن آن همان غروری را احساس کنم که هنگام پوشیدن شلوار کوتاه شده ی پدرم داشتم !!!
نلسون ماندلا
.
.
باز می آید صدای مدرسه
بانگ شادی هوی و های مدرسه
مرغ دل پر می زند از اشتیاق
در هوای با صفای مدرسه
زنگ تفریح است و خوش پیچیده است
عطر بازی در فضای مدرسه
بوی مهر و مهربانی  میدهد
ماه مهر و ابتدای مدرسه
از میان خاطرات کودکی
می روم تا جای جای مدرسه
ناظم مدرسه می گوید : سلام
بچه های با وفای مدرسه
جایتان در قلب ما ، خوش آمدید
پایتان بر چشمهای مدرسه
ایرج خالصی
.
.
میکشم بر لوح دل طرح و نمای مدرسه
تا بماند در دلم جغرافیای مدرسه
میشوم مست از هیاهوی کلاس
نیست صفایی چون صفای مدرسه
ماه مهر میثاق میبندیم با
دوستان با وفای مدرسه
کوکب بخت من اندر آسمان دست تو
ای معلم ای همای مدرسه
هر که نابیناست بینا میشود
با تو در دارالشفای مدرسه
کشتی طوفان زده ای نوح با تدبیر تو
میشود آرام به دست ناخدای مدرسه
شد حیاتم دست تو بعد از خداوند کریم
ای معلم ای خدای مدرسه
.
.
ز دور عمر ، نکو روزگارِ تحصیل است
به از بهار طبیعت ، بهار تحصیل است
به از سپیدی صبح بطالت است ای دل
سیاهیی که به شب های تار تحصیل است
هزار تیر بلا را به سینه بنشاند
کسی که عاشق روی نگار تحصیل است
خوش است زمزمه بحث علم آموزان
خوش آن ترانه که در مرغزار تحصیل است
خوشا کتاب انیس و خوشا کتاب جلیس
خوشا قلم که بدو اعتبار تحصیل است
تو قدر وقت نشناس و جوانی استاد
که لطف غیب ، مددکار کار تحصیل است
.
.
گفت استاد مبر درس از یاد
یاد باد آنچه به من گفت استاد
یاد باد آنکه مرا یاد آموخت
آدمی نان خورد از دولت یاد
هیچ یادم نرود این معنی
که مرا مادر من نادان زاد
پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیت من آزاد
پس مرا منت از استاد بود
که به تعلیم من اُستاد اِستاد
هر چه دانست ، آموخت مرا
غیر یک اصل که ناگفته نهاد
قدر استاد نکو دانستن
حیف استاد به من یاد نداد
گر بمرده است روانش پر نور
ور بود زنده خدا یارش باد
.
.
یک سال پیش ، آه ؛ وقتی که می شکفت گلهای مدرسه
چشم انتظار بود از پشت پنجره ، بابای مدرسه
بابای مدرسه یعنی : دعای خیر یعنی : نماز صبح
یعنی کسی که ماند در خانه دلش غم های مدرسه
مردی که بار ها توی کلاس ما جارو کشید و رفت
از اشکهای او باغ شکوفه بود هر جای مدرسه
.
.
اگر از غمهایت روزی صد بار مشتق بگیری
از اضطراب هایت ریشه nام بگیری
و از ترسهایت بی نهایت حد بگیری
آنگاه خواهی دید که مجموع غمهایت به صفر میل میکند
و lim امید در قلبت بی نهایت میشود
اگر نتوانستی بر مصائب چیره شوی ، میتوانی به تعداد دلخواه از هوپیتال استفاده کنی …
اگر از آنها حد گرفتی و حد آن مبهم شد ، با استفاده از هم ارزی می توان آنرا رفع ابهام کنی …
اگر در اندیشه ات نسبت به مسئله کاملی ، مزاحم احساس کردی ، اندیشه ات را به جز صحیح ببر تا ناخالصی های ذهنت را ببرد و ذهنی بدون تشویش به تو تحویل دهد !
اندیشه ات را میان شادی ها قرار بده تا بنا به قضیه ی فشار روح تو نیز به شادی مطلق برسد !
اگر در جزئی از زندگی ات ناپیوستگی احساس کردی می توان آنرا به ناپییوستگی رفع شدنی برطرف کنی !
برای مشاهده موفقیت هایت میتوان مجموع شادیهایت را با استفاده از انتگرال محاسبه کنی !
میتوان از شادی و امید زندگی دنباله ای بسازی که حد آن همگرا به زندگی روشنی باشد ! و اگر در این طریق به راستی ایمانت شک کردی نادرستی آن شک ها را با برهان خلف نقص کن …
عوامل منفی شخصیت را به زیر قدر مطلق ببر و بگذار تا به تو شخصیت مثبت دهد !
از روحت انتگرال بگیر و بگذار روح تو مانند مجموعه ای باشد که بالاترین کران آن خدا باشد !
.
.
یادش بخیر این شعر ؛ دقیقا یادم نیست مال چه سالی بود …
در کنار خطوط سیم پیام ، خارج از ده دو کاج روییدند
سالیان دراز رهگذران ، آن دو را چون دو دوست می دیدند
روزی از روزهای پاییزی ، زیر رگبار و تازیانه ی باد
یکی از کاج‌ها به خود لرزید ، خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا ، خوب در حال من تامل کن
ریشه هایم ز خاک بیرون است ، چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی ، مردم آزار از تو بیزارم
دور شو دست از سرم بردار ، من کجا طاقت تو را دارم ؟
بینوا را سپس تکانی داد ، یار بی رحم و بی محبت او
سیم‌ها پاره گشت و کاج افتاد ، بر زمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط دید آن روز ، انتقال پیام ممکن نیست
گشت عازم گروه پی جویی ، تا ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم ، راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگ دل را نیز ، با تبر تکه تکه بشکستند






تاریخ : یکشنبه 94/6/15 | 7:29 عصر | نویسنده : sougand7080-h | نظرات ()

 عشق => سرکاری
محبت =>تظاهر
مهربونی => مسخرست
وفا =>مرده
احد و پیمون =>دلخوشی
عاطفه=> تموم شده
مهر =>مدرسه‌ها باز میشه
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
اول دبستان خواندید آن مرد آمد
سالها گذشت و ترشیده شدید
و آن مرتیکه هنوز نیامده
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
در مدرسه زندگی در کلاس دنیا ، سر زنگ املا ، یادمان باشد برای محبت
تشدید بگذاریم تا نیم نمره از محبت ها کم نشود . . .
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
اگه گفتی شباهت معلم با دماسنج چیه؟
:
:
هر دوشون وقتی صفر رو نشون میدن ، آدم می لرزه!
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
در مدرسه از نشاط من کم کردند...
از فرصت ارتباط من کم کردند...
هر وقت به هم عشق تعارف کردیم...
از نمره ی انضباط ما کم کردند...
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
باز آمد بوی ماه مدرسه / بوی دختر بازی های راه مدرسه
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
همیشه تو مدرسه یاد میدن 1 سال 12 ماه - - - 1 ماه 4 هفتش - - - 1 هفته 7 روز - - - 1 روز 24 ساعت - - - 1 ساعت 60 دقیقس - - - ...ولی کسی بهم نگفت 1 دقیقه بدون تو بدون مثل 1000 ساله ....
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
صبحی مادری برای بیدار کردن پسرش رفت. مادر: پسرم بلند شو. وقت رفتن به مدرسه است. پسر: اما چرا مامان؟ من نمی خوام برم مدرسه. مادر: دو دلیل به من بگو که نمی خوای بری مدرسه. پسر: یک که همه بچه ها از من بدشون می یاد. دو همه معلم ها از من بدشون می یاد. مادر: اُه خدای من! این که دلیل نمی شه. زود باش تو باید بری به مدرسه. پسر: مامان دو دلیل برام بیار که من باید برم مدرسه؟ *مادر: یک تو الآن پنجاه و دو سالته. دوم اینکه تو مدیر مدرسه هستی
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
 اگر دبیر فارسی بودم نامت را اولین غزل از صفحه کتابها می نهادم اگر دبیر جبر بودم عشق مجهول تو را بر قلب معلوم خودم بخش میکردم تا معادله محبت پدید آید اگر دبیر هندسه بودم ثابت می کردم که شعاع نگاهت چگونه از مرکز قلبم گذشت
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
هر چیز به معیاری سنجیده شود لیکن
من درد و محبت را معیار نمی بینم
ژرفای محبت را در کار چو طی کردم
بهتر ز تو شاگردم من یار نمی بینم
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
معلمی شغل نیست . عشق است . ذوق است .ایثار و فداکاریست . اگر به عنوان شغل به آن می نگری رهایش ساز و اگر عشق توست ، بر تو مبارک باد .
معلم شهید رجایی
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
اگر کسی بتواند معلم خوبی باشد ، خیانت کرده است اگر به کار خوب دیگری بپردازد . چرا که معلمی مقام پیغمبری و تعلیم مقام خدایی است .
معلم شهید ، دکتر شریعتی
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
هنگامی که روز قیامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع می کند و چون ترازوی اعمال نهاده شد و خون شهیدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهیدان فزونی خواهد داشت
حضرت امام جعفر صادق (ع)
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
دیروز میگفتم :
مشقهایم را خط بزن … مرا مزن
روی تخته خط بکش … گوشم را مکش
مهر را در دلم جاری بکن … جریمه مکن
هر چه تکلیف میخواهی بگیر … امتحان سخت مگیر
اما کنون ..
مرا بزن … گوشم را بکش .. جریمه بکن .. امتحان سخت بگیر
مرا یک لحظه به دوران خوب مدرسه باز گردان
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
وزیر اموزش و پرورش اعلام کرد:
معلمینی که چون شمع می سوزند
تا پایان سال گازسوز خواهند شد
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
یادمه روز معلم در روی تخته سیاه کلاس نوشته بود:
معلم مانند شمعی است که می سوزد و دود میکنه
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
معلم اضیظم
عذ اینکه به من خاندن و نوشطن عاموخطی حذار بار اضط ممنونم !
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
تو ستاره پردازی ستاره هارا نقش میبندی جلا میدهی
و در آسمان زندگی رها میکنی
و من ستاره ی کم سوی دست نشانده ی تو ام ای معلم
مرا روشن ترین ستاره ی عالم کن
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
وقتی معلم پرسید عشق چند بخشه؟
گفتم: یه بخشه ،
اما وقتی تو رو دیدم فهمیدم عشق سه بخشه 1
-عطش دیدن تو2- شوق با تو بودن 3-اندوه بی تو بودن
*********** اس ام اس های باز شدن مدرسه ها **********
روزهای اول تحصیل درمکتب عشق مدام با خودم مرور میکردم
عشق یعنی حاصل جمع دل عاشق ومعشوق.
عشق یعنی ضرب در ضربان یار.
کاش ازعشقم درپرانتزنگهداری میکردم
افسوس که دیر شده ودرعاشقی مشروط شدم






تاریخ : یکشنبه 94/6/15 | 7:28 عصر | نویسنده : sougand7080-h | نظرات ()

 

 

دلخوشم

به نسیمی که عطر لبخند تو را به مشام آورد


دلشادم

به تکرار نام مسیحاییت

که شفای دل عاشق و بی قرار من است...


سلام می دهم به نگاهت

به قلبت

به تمام وجود بی انتهایت

و دلشادم

به جوابش که واجب است

چه خوش مستحبیست... که جوابش واجب است


سلام بر تو ای مهربان ترین یوسف هستی


یوسف مهربان فاطمه (عجل الله فرجه الشریف)

 

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر...

یا رب الفاطمة  بحق فاطمة  اشف صدر الفاطمة

بظهور الحجة

منبع خون شهدا






تاریخ : دوشنبه 94/6/9 | 9:8 عصر | نویسنده : sougand7080-h | نظرات ()

برای آمدنت دنیا را به چالش می کشم

و تمامی درد ها را مرور می کنم

"دنیا به بن بست رسیده است"

و خیال بهشت موعود خواب زمین را ویران کرده

و تو بی قراری

و من و همه دنیا بی قرارند...

و باز دعا می کنی

و من و همه دنیا خواه و ناخواه تو را می خواهیم

همه تو را می خواهند

جز آن هایی که آنقدر ظلم کرده اند که فکر عدالت نابودشان می کند

و زمین پر از ظلم های عجیب و فجیعانه شده

حتی فرعون نیز خواب چنین ظلم هایی را نمی دید

...

برای آمدنت دعا می کنم

برای آمدنت بی قرارم

ای روح روانم به فدای قدم هایت

و تمام قلب بقربان یک لبخند زیبای فاطمیت

مهدی...

عجل الله فرجک الشریف...

 

اللهم عجل لولیک الفرج

منبع خون شهدا






تاریخ : دوشنبه 94/6/9 | 9:6 عصر | نویسنده : sougand7080-h | نظرات ()

توکل  بر خدا

وقتی ما از پیشامد های اینده خبر نداریم

میشه برنامه ریزی کرد

اما زمانی اجرا خواهد شد که بگوییم

بسم الله الرحمن الرحیم

و توکل بر خدا ...              .

خدایا تمام زندگی ام را به تو میسپارم

که تو بهترین بیمه ی من هستی.

 

http://uupload.ir/files/b5tr_allah-calligraphy-2.jpg






تاریخ : دوشنبه 94/6/9 | 8:58 عصر | نویسنده : sougand7080-h | نظرات ()

بسم رب الزهرا

 

وَقُل رَّبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ،  پروردگارا مرا بیامرز و به من رحم کن که تو بهترین رحم کننده و من فقط تو را می خواهم و تو را صدا میزنم و فقط از تو مدد می جویم و تمام امیدم تویی و خوب می دانم که تو چقدر مهربانی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ، گناهان مرا ببخش و مرا به راه خودت هدایت فرما، مرا از این جهنم دنیا رها ده، که تو معبود و اله من هستی و من همیشه به تو پناه می برم و تو را یاد می کنم... یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا...

الهی! خوب میدانم که حرف های به زبان نیاورده ام را می شنوی که بهترین غمگسار تویی و می دانم که همه آنها ثبت می شوند و هستند مراقبانی که لحظه به لحظه کنار من هستند مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ، پس یاری ام ده که تمام واژه های دل و زبانم فقط از تو باشد، کمکم کن که لحظه ای از غیر این غافل نشوم...

الهی! چگونه باید تو را شکر کنم که هر چقدر بگویم باز نمی توانم حتی ذره ای از نعمت ها و الطاف تو را آنطور که باشد شکر کنم و بسیار می گویم الْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ که فقط خودت می دانی میزان این شکر چقدر است...

از تو فقط خودت را میخواهم






تاریخ : دوشنبه 94/6/9 | 8:57 عصر | نویسنده : sougand7080-h | نظرات ()
جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند
و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند.
اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.
جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟...
زاهد گفت: مال تو کجاست؟
جهانگرد گفت:من اینجا مسافرم.
زاهد گفت: من هم !

 






تاریخ : دوشنبه 94/6/9 | 8:56 عصر | نویسنده : sougand7080-h | نظرات ()

می گویند ابلیس، زمانی نزد فرعون آمد

 در حالیکه فرعون خوشه ای انگور در دست
داشت و می خورد.ابلیس به او گفت: هیچکس می تواندکه این خوشهء انگور را به
مروارید های خوش آب و رنگ مبدل سازد؟ فرعون گفت: …..
نه. ابلیس با جادوگری و سحر، آن  خوشهء انگور را به دانه های مروارید تبدیل کرد.
فرعون تعجب کرد و گفت:
آفرین بر تو که استاد و ماهری.

ابلیس سیلی ای بر گردن او زد و گفت:

مرا با این استادی به بندگی قبول نکردند،

تو با این حماقت چگونه ادعای خدایی می کنی؟






تاریخ : دوشنبه 94/6/9 | 8:55 عصر | نویسنده : sougand7080-h | نظرات ()
آنهایی که نمازشان زیاد قضا میشود بخوانند

 

آنهایی که نمازشان زیاد قضا میشود بخوانند



اقامه نماز در پنچ نوبت در طول شبانه روز از تکالیف عبادی یک مسلمان است که ترک آن حرام و از بزرگترین گناهان است،
اما خداوند مهربان برای همین تکلیف و وظیفه بندگانش در صورت انجام به موقع آن یکسری پاداش و برکات ویژه‌ای در نظر گرفته است.


در احادیث و روایات معصومین(ع) برآورده شدن خواسته‌ها، برطرف شدن گرفتاری و ناراحتی، ورود به بهشت و دوری از جهنم، در امان بودن از بلاهای آسمانی، خشنودی خداوند، استجابت دعا و بالا رفتن اعمال، دوری شیطان و تلقین شهادتین از جمله آثار و فواید و برکات خواندن نماز اول وقت شمرده شده است.


به عنوان مثال پیامبر اکرم(ص) فرمودند: "بنده‌ای نیست که به وقت‌های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این که من سه چیز را برای او ضمانت می‌کنم: برطرف شدن گرفتاری‌ها و ناراحتی‌ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش.1"


همچنین در حدیث داریم به هنگام ظهر درهای آسمان گشوده می‌شود و درهای بهشت باز می‌گردد و دعا مستجاب می‌شود؛ پس خوشا به حال کسی که در آن هنگام برای او عمل صالحی بالا رود2".


در حدیثی دیگر از حضرت صادق(ع) آمده است که فرمودند:"... بهترین ساعت‌های شب و روز، وقت‌های نماز است." سپس فرمودند: "چون ظهر می‌شود درهای آسمان گشوده شده و بادها می‌وزند و خداوند به خلق خود نگاه می‌کند. هر آینه من بسیار دوست دارم که در آن هنگام، عمل صالحی برای من بالا رود."


آنگاه فرمودند:" برشما باد به دعا کردن بعد از نمازها، چرا که آن مستجاب می‌شود3".


امام صادق(ع) همچنین فرمودند: "شیعیان ما را در سه چیز بیازمایید: در اوقات نمازشان، که چگونه بر آنها مواظبت می‏‌کنند؛ در اسرارشان، که چگونه آنها را از دشمنان ما حفظ می‏‌کنند و در اموالشان، که چگونه با آن به برادران خود کمک می‏‌کنند4".


پیامبر خدا(ص) نیز می‌فرمایند: "در دینداری مرد همین بس، که بر گزاردن نمازها بسیار مواظبت کند5".//
35


پی نوشت ها:
1- سفینه البحار، ج 2، ص 42.

2- همان، ص44
3- اصول وافی، ج2، ص87.
4- الخصال: 103 / 62 منتخب میزان الحکمة: 506
5- تنبیه الخواطر: 2 / 122 منتخب میزان الحکمة:
328

 






تاریخ : دوشنبه 94/6/9 | 8:55 عصر | نویسنده : sougand7080-h | نظرات ()

1-  آثار نماز بر چشم
2-  آثار نماز بر تعادل بدن
3-  آثار نماز بر ستون فقرات
4-  آثار نماز بر عضلات و اندامهای داخلی و شکم و...
5 آثار نماز بر روح و روان انسان


روشن است که نماز فلسفه خاص خود را دارد که
معراج مومن و مایه قرب به حق است و آن را باید
فقط برای خداوند تعالی خواند و نه به انگیزه فواید
و آثاری از این دست، ولی آگاهی از این دست
نظرات علمی نیز می‌تواند برای برخی از افراد مفید باشد.

به عنوان مثال در تحقیقات علمی و نظریات برخی کارشناسان علم طب و روانشناسی گفته شده؛ ثابت ماندن چشم باعث بهبود ضعف و نواقصی مانند نزدیک بینی می‌شود و به لحاظ روانی این حالت باعث افزایش مقاومت عصبی فرد شده و بی‌خوابی و افکار نا آرام را از انسان دور می‌کند.
ایستادن در حالت نماز باعث تقویت حالت تعادلی بدن شده و قسمت مرکزی مخچه که محل کنترل اعمال و حرکات ارادی است را تقویت می‌کند و این عمل باعث می‌شود فرد با صرف کمترین نیرو و انرژی به انجام صحیح حرکات بعدی بپردازد.
نماز قسمت فوقانی بدن را پرورش داده و ستون مهره‌ها را تقویت کرده و آن را در حالت مستقیم نگاه می‌دارد.
تقویت احشاء و ماهیچه‌های شکم، حفظ سلامت دستگاه گوارش و رفع یبوست مزمن، سوء هاضمه و بی اشتهایی از دیگر خواص نماز خواندن و رکوع در نماز است.
مدت زمان خواندن ذکر رکوع نیز باعث تقویت عضلات صورت و گردن، ساق پا و ران‌ها می‌شود و به این ترتیب به جریان خون در قسمت‌های مختلف بدن سرعت می‌بخشد. سجده نیز ستون مهره‌های بدن را تقویت کرده و دردهای سیاتیک را آرام می‌کند. سجده همچنین باعث افزایش جریان خون در سر شده که این امر با تغذیه این غدد باعث حفظ شادابی، زیبایی و طراوت پوست می‌شود. سجده باعث آسودگی و آرامش در فرد شده و عصبانیت را تسکین می‌دهد. استحکام بخشیدن و تقویت عضلات پاها و ران‌ها، کمک به نفخ معده و روده، بهبود فتق، از خواص نشستن بعد نماز است






تاریخ : دوشنبه 94/6/9 | 8:54 عصر | نویسنده : sougand7080-h | نظرات ()
   1   2   3      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • مرگ چت